کنایه از درآویختن به کسی باشد یعنی با آن شخص در مقام زد و خورد درآید. (برهان قاطع). درآویختن هر چیز عموماً و درآویختن با کسی تا آن شخص در مقام زد و خورد آید خصوصاً. (بهار عجم) (آنندراج) : کمال ار سر ندارد باتو زلفش مشو درهم که آن از شانه کاری است. کمال اسماعیل (از بهار عجم)
کنایه از درآویختن به کسی باشد یعنی با آن شخص در مقام زد و خورد درآید. (برهان قاطع). درآویختن هر چیز عموماً و درآویختن با کسی تا آن شخص در مقام زد و خورد آید خصوصاً. (بهار عجم) (آنندراج) : کمال ار سر ندارد باتو زلفش مشو درهم که آن از شانه کاری است. کمال اسماعیل (از بهار عجم)
تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)
تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)
نوعی ماهی غضروفی از دستۀ سگ ماهیها بطول تقریبی 2 متر که در جلو سرش زائده طویل استخوانی بنام رستر (بدرازی حدود 1/5 متر) وجود دارد، در لبه های این زائده تعدادزیادی دندانهای نوک تیز و برنده قرار دارد که بظاهر بشکل ارّۀ دوطرفی میماند. این زائدۀ طویل وسیلۀ دفاع حیوان است. این ماهیها زنده زا هستند و برخلاف کوسه ماهی درنده و سبع نیستند. (از دائره المعارف کیه)
نوعی ماهی غضروفی از دستۀ سگ ماهیها بطول تقریبی 2 متر که در جلو سرش زائده طویل استخوانی بنام رُستر (بدرازی حدود 1/5 متر) وجود دارد، در لبه های این زائده تعدادزیادی دندانهای نوک تیز و برنده قرار دارد که بظاهر بشکل ارّۀ دوطرفی میماند. این زائدۀ طویل وسیلۀ دفاع حیوان است. این ماهیها زنده زا هستند و برخلاف کوسه ماهی درنده و سبع نیستند. (از دائره المعارف کیه)
نازک کاری. (آنندراج). ریزه کاری: بزرگ امّید هم در خرده کاری ز لب میکرد هر دم شهدباری. ناصرخسرو. هرکه شعر بلند من خواند کآن یکی ازفلک سواریهاست گو بزرگی کن و متاز از آنک زیر هر حرف خرده کاریهاست. سیدحسن غزنوی. حقایق خرده کاری و چابکدستی بتقدیم رسانیده. (ترجمه محاسن اصفهان ص 63). رخسارۀ عروس بزرگی نیافت زیب الا بخرده کاری مشاطۀ سخن. سلمان ساوجی. ، به اصطلاح صناعان، ریزه کاری که استادان زرگر و خاتم بند از عاج و استخوان دیگر حیوانات در چیزهای مانند خانه آئینه و دستۀ کارد و صندوقچه و امثال آن کنند. (آنندراج). ریزه کاری در بنایی. (یادداشت بخط مؤلف) : خرده کاری بکار بنایی نقشبندی بصورت آرایی. نظامی. هرچه در طرز خرده کاری بود نقش دیوار آن عماری بود. نظامی. خرده کاری بود و تفریقش خطر همچو اوصال بدن با همدگر. مولوی. کرده در پهلوی من جا تیغ مینارنگ او خرده کاری میکند از استخوان آئینه دار. اشرف (ازآنندراج). ، کارهای جزئی از کار بزرگ بنایی. بقیۀ کارهای کوچک از کاری بزرگ، چون: بنائی خانه تمام شده بعضی خرده کاری های آن مانده است. (یادداشت بخط مؤلف)
نازک کاری. (آنندراج). ریزه کاری: بزرگ امّید هم در خرده کاری ز لب میکرد هر دم شهدباری. ناصرخسرو. هرکه شعر بلند من خواند کآن یکی ازفلک سواریهاست گو بزرگی کن و متاز از آنک زیر هر حرف خرده کاریهاست. سیدحسن غزنوی. حقایق خرده کاری و چابکدستی بتقدیم رسانیده. (ترجمه محاسن اصفهان ص 63). رخسارۀ عروس بزرگی نیافت زیب الا بخرده کاری مشاطۀ سخن. سلمان ساوجی. ، به اصطلاح صناعان، ریزه کاری که استادان زرگر و خاتم بند از عاج و استخوان دیگر حیوانات در چیزهای مانند خانه آئینه و دستۀ کارد و صندوقچه و امثال آن کنند. (آنندراج). ریزه کاری در بنایی. (یادداشت بخط مؤلف) : خرده کاری بکار بنایی نقشبندی بصورت آرایی. نظامی. هرچه در طرز خرده کاری بود نقش دیوار آن عماری بود. نظامی. خرده کاری بود و تفریقش خطر همچو اوصال بدن با همدگر. مولوی. کرده در پهلوی من جا تیغ مینارنگ او خرده کاری میکند از استخوان آئینه دار. اشرف (ازآنندراج). ، کارهای جزئی از کار بزرگ بنایی. بقیۀ کارهای کوچک از کاری بزرگ، چون: بنائی خانه تمام شده بعضی خرده کاری های آن مانده است. (یادداشت بخط مؤلف)
محبوب شوخ و شنگ. دربرهان بهمین معنی آمده، بر وزن لاله زار بی شاهدی و صاحب فرهنگ رشیدی شاهد ذیل را آورده است: چو شاپور آمد اندر چارۀ کار دلم را پاره کرد آن پارۀکار. نظامی. و پیداست که پارۀ کار را باید به اضافه خواند نه بر وزن لاله زار
محبوب شوخ و شنگ. دربرهان بهمین معنی آمده، بر وزن لاله زار بی شاهدی و صاحب فرهنگ رشیدی شاهد ذیل را آورده است: چو شاپور آمد اندر چارۀ کار دلم را پاره کرد آن پارۀکار. نظامی. و پیداست که پارۀ کار را باید به اضافه خواند نه بر وزن لاله زار
کنایه از ظلم و شوخی. (آنندراج) (غیاث) : در سیه کاری چو شب روی سپیدآرم چوصبح پس سپید آید سیه خانه به شب مأوای من. خاقانی. آتش ارچه سرخ روی است از شرر تو ز فعل او سیه کاری نگر. مولوی. چند بتوان ساخت موی خویش چون قیر از خضاب چون نمیگردد جوان دل زین سیه کاری چه سود. صائب. رجوع به سیاه کاری شود
کنایه از ظلم و شوخی. (آنندراج) (غیاث) : در سیه کاری چو شب روی سپیدآرم چوصبح پس سپید آید سیه خانه به شب مأوای من. خاقانی. آتش ارچه سرخ روی است از شرر تو ز فعل او سیه کاری نگر. مولوی. چند بتوان ساخت موی خویش چون قیر از خضاب چون نمیگردد جوان دل زین سیه کاری چه سود. صائب. رجوع به سیاه کاری شود